کانال کمیل
📌گام به گام با کتاب ” راز کانال کمیل “
♻️بخش 1:
🍃وقتی هوا تاریک شد، ابراهیم هادی اذان را گفت اما با صدایی دلنشین تر!
بچه ها هم با معرفتی عجیب تر نماز خواندند.
🌴بچه ها با تمام کمبود ها می خواستند به دل دشمن بزنند اما مشکل از بی سلاحی بود چرا که چند کلاش و چند قبضه آرپی جی بیشتر نداشتند.
💐گاهی بچه ها از داخل خاک ها به دنبال فشنگ بودند اما دریغ از یک فشنگ!
🌷راکت های آرپی جی هم به دستور ابراهیم، باید برای لحظه مبادا یا شرایط خیلی ضروری مورد استفاده قرار می گرفت.
💫شب که شد ابراهیم بچه های پر توان تر را صدا کرد و آنان را به گوشه ای برد و بعد به آن ها گفت که به بیرون از کانال بروند و تا هوا تاریک است اگر آذوقه، مهمات، و نظیر این پیدا کردند به داخل کانال بیاورند..
🌺برخی با مهمات برگشتند و برخی با کوله های آذوقه ی شهدا، اما برخی هم همانجا به روی مین رفتند و پر کشیدند…
🌿برخی حتی تا کنار نیروهای خودی برای آب پیش رفتند اما وفادار بودند و با آب به سمت کانال برگشتند..
❤️از همه شرایط سخت تر این بود که این بچه ها باید پیکر رفقای شهیدشان را می گشتند تا یکی دو فشنگ پیدا کنند یا اینکه مجبور بودند در قبال در خواست آب توسط آنانی که روی زمین افتاده بودند با شرمندگی روبرو شوند..
🌻فشارهای روانی و جسمی حسابی به بچه های گردان کمیل فشار می آورد .. راستی هوا هم به شدت سرد بود و بهمن ماه داشت کم کم تمام می شد…
ادامه دارد