لجاجت و قدرت طلبی!
یکی از عبرت آموزترین موضوعات تاریخ انقلاب اسلامی، سرنوشت آقای منتظری است.
شیخ حسینعلی منتظری، از مشهورترین مبارزان دوران انقلاب بود که بارها همچون دیگر انقلابیون، به زندان افتاد و متحمل صدمات و مشکلات فراوانی شد.
سابقه ی وی در حوزه ی علمیه و حضور مبارزاتی و اعتماد بزرگان انقلاب به وی در حد و اندازه ای بود که از همان آغاز انقلاب اسلامی، وی بعنوان یکی از اصلی ترین سران جمهوری اسلامی، مورد توجه قرار گرفت و علاوه بر جایگاه مرجعیت و کسب مسئولیت های مهمی همچون: امامت جمعه، ریاست مجلس خبرگان و… اندک اندک با همراهی و هدایت برخی از هواداران خود، به سمت بی نظیر(قائم مقام رهبری) رسیده و پس از حضرت امام خمینی(ره)، دومین شخص کشور شد.
سخنان انقلابی و ضداستکباری وی به گونه ای در میان مردم ترویج شد که لقب(مجاهد نستوه) را کسب نموده و نظرات وی در حمایت از محرومان و مستضعفین به اندازه ای تبلیغ شد که لقب(امید مستضعفان) را از آن خود کرد.
با این وجود، خصوصیاتی منفی شخصی همچون(ساده لوحی، لجاجت، قدرت طلبی و عدم تمکین عملی به ولایت فقیه) موجب شد که طمع دشمنان در وی کارگر افتاد و عناصری از نهضت آزادی و برخی منافقین و مفسدان سیاسی و حتی جنایتکاران( باند مهدی هاشمی) از طریق برخی نزدیکان وی، در دفتر و بیت او نفوذ کرده و روند جدایی وی از امام(ره) و نظام اسلامی و انقلاب و ارزشها را به گونه ای رقم زدند که در فاصله ای کمتر از 4 سال(1364 تا 68) ، وی به یکی از بزرگترین مخالفان جمهوری اسلامی و مدافعان منافقین و دشمنان تبدیل گردید.
در این مسیر، حضرت امام(ره) با هدف حفظ اعتبار و جایگاه وی، در تمام این دوران، با صبر و خون دل، از طریق تذکرات خصوصی و سخنان عمومی، از سقوط وی جلوگیری نمودند، اما وقتی روند جدایی آقای منتظری از نظام به مرحله ی غیرقابل تحمل رسید و سخنان او برای چندمین بار از بلندگوهای منافقین و انگلیس و… منتشر گردید، امام خمینی(ره) طی نامه ی مشهور 6 فروردین 1368، او را از سمت قائم مقامی رهبری عزل فرموده و با عنوان اینکه(حاصل عمرم را کنار گذاشتم) به حیات سیاسیش در آن دوران خاتمه دادند.
با این وجود، تداوم صفات(لجاجت و قدرت طلبی و عدم تبعیت از ولایت فقیه) در کنار ساده لوحی مفرطی که به آن دچار بود موجب شد که وی بعد از یک دوره سکوت نسبی 8 ساله، مجددا در سال 76، به تکرار سخنان دشمنان انقلاب و حمله به ارکان نظام بپردازد که با خروش مردمی مواجه شده و در یک دوره ی 12 ساله تا پایان عمر، سرنوشت تلخ وی به گونه ای ادامه یافت که نظرات و سخنان او در مظلوم نمایی برای منافقین و حمله به ولایت فقیه و خاطره سازی علیه امام(ره) و حمله به ارکان انقلاب و دفاع از بهائیان و فتنه گران به سند باطلی برای دشمنان تبدیل شد و البته تداوم این مسیر خطرناک با فوت وی پایان یافت. سرنوشت شوم آقای منتظری، الگویی برای همه ی کسانی است که لجاجت و قدرت طلبی چشم آنها را بر نفوذ مفرط عناصر حاشیه ساز بسته است و سخنانی از جنس همان سخنان نفوذی های نهضت آزادی و مخالفان نظام، از زبان آنها شنیده می شود.
همچنین همان سخنان شیخ ساده لوح، امروزه دستمایه ی حمایت از منافقین و مظلوم نمایی برای جانیان و معدومان سال 67 نیز شده است که بعنوان سیئه ای ماندگار در کارنامه ی وی تا قیامت باقی خواهد ماند.