شهر بی عیب و نقص
شهر بی عیب و نقص
🍃 يكی از شاهان بنی اسرائيل اعلام كرد: شهری می سازم كه هيچگونه عيبی نداشته باشد و هيچ كس نتواند در آن عيبی بيابد فرمان داد معمارها و بناها و كارگرها مشغول شدند و آن شهر با آخرين سيستم و با تمام امكانات ساخته شد.
🍃 پس از آنكه ساختن شهر به پايان رسيد، مردم از آن شهر ديدن كردند و همه آنها به اتفاق نظر گفتند شهری بی نظير و بی عيب است.
🍃 در اين ميان مردی نزد شاه آمد و گفت: اگر به من امان بدهی و تامين جانی داشته باشم عيب اين شهر را به تو می گويم.
🍃 شاه گفت: به تو امان دادم.
آن مرد گفت: لها عيبان: احد هما انک تهلک عنها و الثانی انها تخرب من بعدک
اين شهر دو عيب دارد:
۱- صاحبش می ميرد.
۲- اين شهر سرانجام بعد از تو خراب می شود.
🍃 شاه فكری كرد و گفت: چه عيبی بالاتر از اين دو عيب، سپس به آن مرد گفت: به نظر تو چه كنم؟
🍃 آن مرد گفت: شهری بساز كه باقی بماند و ويران نشود و تو نيز در آن هميشه جوان باشی و پيری به سراعت نيايد و آن شهر بهشت است.