مهدویت۱۲

  • خانه 
  • گناه نکردن چگونه خوابیدن تفسیر انقلابی گری جایگاه علوم غیر دینی ترس از خدا محاسبه نفس اراستگی ریزش مو برکت 
  • تماس  
  • ورود 

کفش های صدادار 

09 اردیبهشت 1396 توسط طاهره رفيعي

​
کفش های صدادار 🔴
 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
بندگان خالص خدا آرام بر روی زمین راه می‌روند‌، پا برهنه بر زمین می‌جنبند. بعضی‌ها قدیم بودند کفش نداشتند، پابرهنه راه می‌رفتند، حالا نیست. پا برهنه می‌روند. مثل راه رفتن مورچه. صدای پایشان هم را کسی نمی‌شنود.

بعضی‌ها قدیم با پوتین و کفش تق تق صدا می‌کردند در کوچه‌ها مردم از خواب می‌پریدند.

🌻‍

بندگان خدا کسانی هستند که با پایشان هم مزاحم کسی نیستند. یا پابرهنه راه می‌روند یا کفشی می‌پوشند که بی صدا باشد.

🌻‍

حالا بعضی زن‌ها را هم که پناه می‌بریم به خدا، اگر آنها با کفش‌های صدا دار راه بروند. چه گرفتاری دارند آن بدبخت‌ها. کفش‌های مخصوص می‌پوشند، جیرجیر صدا کند که توجه کنند مردم به اینها، اینها به عذاب پروردگار گرفتار می‌شوند.

🌻‍

بندگان خالص خدا تکبر ندارند، آرام راه می‌روند. با وسیله به خدا تقرب می‌جویند. قرآن می‌خوانند. به درگاه خدا آنچه را موجب تقرب پروردگار است، نزدیک می‌کنند. جامه کهنه می‌پوشند، خیلی جامه‌های نو نمی‌پوشند. تمیز می‌پوشند ولی خیلی خودشان را شیک و پیک درست نمی‌کنند. لباس ساده‌ای می‌پوشند. بندگان خوب من اینها هستند.

 

 2 نظر

گوشه ای از زندگانی امام موسی کاظم (علیه السلام)

03 اردیبهشت 1396 توسط طاهره رفيعي

​
گوشه اي از زندگاني امام موسي كاظم سلام الله عليه

ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر عليهم السلام و نهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء(منزلى ميان مكه و مدينه) در روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت كثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الكاظم گرديد.
كنيه آن حضرت ابو ابراهيم بوده ولى به ابو على نيز معروف بوده‏اند.مادر آن حضرت حميده كنيزى از اهل بربر(مغرب) يا از اهل اندلس(اسپانيا) بوده است و نام پدر اين بانو را «صاعد بربرى» گفته‏اند.حميده به «حميدة البربرية» و «حميدة المصفاة» نيز معروف بوده است.برادران ديگر امام از اين بانو اسحاق و محمد ديباج بوده‏اند.
امام موسى الكاظم(ع) هنوز كودك بود كه فقهاى مشهور مثل ابو حنيفه از او مسأله مى‏پرسيدند و كسب علم مى‏كردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بيست سالگى به امامت رسيد و 35 سال رهبرى و ولايت شيعيان را بر عهده داشت.
قد متوسط و رنگ سبزه سير و محاسن انبوه داشت. نقش نگينش «حسبي اللّه» و به روايتى «الملك للّه وحده» بود.
در زمان حيات امام صادق(ع) كسانى از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ايشان اسماعيل امام خواهد شد. اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت ولى كسانى مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند. پس از وفات حضرت صادق(ع)عده‏اى از اينان چون از حيات اسماعيل مأيوس شدند، پسر او محمد بن اسماعيل را امام دانستند و اسماعيليه امروز بر اين عقيده هستند و پس از او پسر او را امام مى‏دانند و سپس پسرش را و … به تفصيلى كه در كتب اسماعيليه مذكور است.
پس از وفات حضرت صادق(ع) بزرگترين فرزند ايشان عبد اللّه نام داشت كه بعضى او را عبد اللّه افطح مى‏دانند. اين عبد اللّه مقام و منزلت پسران ديگر حضرت صادق(ع)را نداشت و به قول شيخ مفيد در ارشاد متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترين برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاى امامت كرد و برخى نيز از او پيروى كردند. اما چون ضعف دعوى و دانش او را ديدند روى از او برتافتند و فقط عده قليلى از او پيروى كردند كه به فطحيه موسوم هستند.
اسحاق برادر ديگر امام موسى الكاظم(ع) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسى كاظم(ع)را قبول داشت و از پدرش روايت مى‏كرد كه او تصريح بر امامت آن حضرت كرده است. برادر ديگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردى سخى و شجاع و از زيديه جاروديه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات يافت.
اما جلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسيع حضرت امام موسى كاظم(ع) به قدرى بارز و روشن بود كه اكثريت شيعه پس از وفات امام صادق(ع) به امامت او گرويدند و علاوه بر اين بسيارى از شيوخ و خواص اصحاب حضرت صادق(ع)مانند مفضل بن عمر جعفى و معاذ بن كثير و صفوان جمال و يعقوب سراج نص صريح امامت حضرت موسى الكاظم(ع)را از امام صادق(ع)روايت كرده‏اند و بدين ترتيب امامت ايشان در نظر اكثريت شيعه مسجل گرديد.
حضرتش در علم و حلم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگى ضرب المثل بود. بدان و بدانديشان را با عفو و احسان بى‏كران خويش تربيت مى‏فرمود. شب ها به طور ناشناس در كوچه‏هاى مدينه مى‏گشت و به مستمندان كمك مى‏كرد. مبلغ دويست، سيصد و چهارصد دينار در كيسه‏ها مى‏گذاشت و در مدينه ميان نيازمندان قسمت مى‏كرد. كيسه‏هاى موسى بن جعفر در مدينه معروف بود و اگر به كسى يك صره (كيسه) مى‏رسيد بى‏نياز مى‏گشت. مع ذلك در اتاقى كه نماز مى‏گزارد جز بوريا و مصحف و شمشير چيزى نبود.
مهدى خليفه عباسى امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابى كه ديد و نيز تحت تأثير شخصيت امام از او عذرخواهى نمود و به مدينه‏اش بازگرداند. گويند كه مهدى از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش خروج نكند. اين روايت نشان مى‏دهد كه امام كاظم(ع)خروج و قيام را در آن زمان صلاح و شايسته نمى‏دانسته است.
ايشان با آن كه از جهت كثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده‏اند به قدرى در انظار مردم مقامى والا و ارجمند داشته‏اند كه او را شايسته مقام خلافت و امامت ظاهرى نيز مى‏دانستند و همين امر موجب تشويش و اضطراب دستگاه خلافت گرديده و مهدى به حبس او فرمان داده است.
زمخشرى در ربيع الابرار آورده است كه هارون فرزند مهدى در يكى از ملاقات ها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت، وقتى اصرار زياد كرد فرمود مى‏پذيرم به شرط آنكه تمام آن ملك را با حدودى كه تعيين مى‏كنم به من واگذارى. هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه و حد چهارمش كناره دريا تا ارمينيه و خزر است. هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براى ما چه چيز باقى مى‏ماند؟ امام فرمود: مى‏دانستم كه اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به ما مسترد نخواهى كرد (يعنى خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق من است). از آن روز هارون كمر به قتل موسى بن جعفر(ع)بست.
هارون در سفرش به مدينه هنگام زيارت قبر رسول اللّه(ص) در حضور سران قريش و رؤساى قبايل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابن عم، و اين را از روى فخر فروشى به ديگران گفت. امام كاظم(ع) حاضر بود و فرمود: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابت (يعنى سلام بر تو اى پدر من). مى‏گويند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهره‏اش نمودار گرديد.
درباره حبس امام موسى(ع)به دست هارون الرشيد، شيخ مفيد در ارشاد روايت مى‏كند كه علت گرفتارى و زندانى شدن امام، يحيى بن خالد بن برمك بوده است. زيرا هارون فرزند خود امين را به يكى از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث كه مدتى هم والى خراسان بوده است سپرده بود و يحيى بن خالد بيم آن را داشت كه اگر خلافت به امين برسد جعفر بن محمد بن اشعث را همه كاره دستگاه خلافت سازد و يحيى و برمكيان از مقام خود بيفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شيعه بود و قائل به امامت امام موسى(ع)، و يحيى اين معنى را به هارون اعلام مى‏داشت. سرانجام يحيى بن خالد، پسر برادر امام را به نام على بن اسماعيل بن جعفر از مدينه خواست تا به وسيله او از امام و جعفر نزد هارون بدگويى كند.
مى‏گويند امام هنگام حركت على بن اسماعيل از مدينه او را احضار كرد و از او خواست كه از اين سفر منصرف شود و اگر ناچار مى‏خواهد برود از او سعايت نكند. على قبول نكرد و نزد يحيى رفت و بوسيله او پيش هارون بار يافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامى مال به او مى‏دهند تا آنجا كه ملكى را توانست به سى هزار دينار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدينه امام و جمعى از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در كنار قبر حضرت رسول(ص) گفت يا رسول اللّه از تو پوزش مى‏خواهم كه موسى بن جعفر را به زندان مى‏افكنم زيرا او مى‏خواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بريزد. آن گاه دستور داد تا امام را از مسجد بيرون بردند و او را پوشيده به بصره نزد والى آن عيسى بن جعفر بن منصور فرستادند. عيسى پس از مدتى نامه‏اى به هارون نوشت و گفت كه موسى بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز كارى ندارد يا كسى بفرست كه او را تحويل بگيرد و يا من او را آزاد خواهم كرد.
هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربيع سپرد و پس از مدتى از او خواست كه امام را آزارى برساند اما فضل نپذيرفت و هارون او را به فضل بن يحيى بن خالد برمكى سپرد. چون امام در خانه فضل نيز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنيدن اين خبر در خشم شد و آخرالامر يحيى امام را به سندى بن شاهك سپرد و سندى آن حضرت را در زندان مسموم كرد. چون آن حضرت وفات يافت سندى جسد آن حضرت را به فقها و اعيان بغداد نشان داد كه ببينند در بدن او اثر زخم يا خفگى نيست. بعد او را در باب التبن در موضعى به نام مقابر قريش دفن كردند.
بنا به گفته شيخ مفيد در ارشاد امام موسى الكاظم(ع)سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هجده تن از آنها پسر بودند و على بن موسى الرضا(ع) امام هشتم افضل ايشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسى و محمد بن موسى و ابراهيم بن موسى بودند. يكى از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله عليها است كه قبرش در قم مزار شيعيان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بيشتر نيز گفته‏اند. تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ه.ق. در 55 سالگى گفته‏اند.
امام هفتم(ع)با جمع روايات و احاديث و احكام و احياى سنن پدر گرامى و تعليم و ارشاد شيعيان، اسلام راستين را كه با تعاليم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد(ع)نظم و استحكام يافته بود حفظ و تقويت كرد و در راه انجام وظايف الهى تا آنجا پايدارى نمود كه جان خود را فدا ساخت.
گوشه اي از صفات امام كاظم عليه السلام

حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخى ترين و كريمترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مى آورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مى داد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مى رسيد، بعد از نماز شروع به دعا مى كرد و از ترس خدا آن چنان گريه مى كرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مى شد و هر گاه قرآن مى خواند مردم پيرامونش جمع مى شدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مى شد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.
شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد : ” او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود ، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . اين جمله را زياد تکرار مي کرد : « اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب »
(خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار )".
امام موسی بن جعفر ( ع ) بسيار به سراغ فقرا مي رفت . شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلی به فقرای مدينه مي رساند ، در حالی که آن ها نمي دانستند از ناحيه چه کسی است . هيچکس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشی قرآن مي خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل مي داد ، شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند ، مردم مدينه به او لقب ” زين المجتهدين ” داده بودند . مردم مدينه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغايی عجيب کردند . آن روزها فقرای مدينه دانستند چه کسی شب ها و روزها برای دلجويی به خانه آن ها مي آمده است .
امام‌ ( ع‌ ) با آن‌ كرم‌ و بزرگوارى‌ و بخشندگى‌ خود لباس‌ خشن‌ بر تن‌ مى‌كرد ، چنان كه‌ نقل‌ كرده‌اند : ” امام‌ بسيار خشن‌ پوش‌ و روستايى‌ لباس‌ بود ” و اين‌ خود نشان‌ ديگرى‌ است‌ از بلندى‌ روح‌ و صفاى‌ باطن‌ و بى‌اعتنايى‌ آن‌ امام‌ به‌ زرق‌ و برق هاى‌ گول‌ زننده‌ دنيا .
امام‌ موسى‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) نسبت‌ به‌ زن‌ و فرزندان‌ و زيردستان‌ بسيار با عاطفه‌ و مهربان‌ بود . هميشه‌ در انديشه‌ فقرا و بيچارگان‌ بود ، و پنهان‌ و آشكار به‌ آنها كمك‌ مى‌كرد .
مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مى آزرد و على(عليه السلام) را دشنام مى داد. برخى از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه دهید تا او را بكشيم، ولى حضرت به شدّت از اين كار نهى كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود. روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است. حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.
آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولى امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسيد، پياده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدى؟ گفت: صد دينار. فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم. امام به او فرمود: پرسيدم چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است.
وقتى آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مىگفتى. او نيز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(عليه السلام) پرداخت. امام(عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كارى كه شما مىخواستيد بكنيد بهتر بود يا كارى كه من با اين مبلغ كردم؟و بسيارى از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايى آن حضرت بر سختيها و چشمپوشى ايشان از مال دنيا اشارت مى كند، نشانگر كمال انسانى و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.
منابع:

- بحار الانوار، مجلسى، ج 48
- اعيان الشيعة، ج 2
- الارشاد الى حجج الله على العباد
- الكامل فى التاريخ(حوادث سال 183)
- تاريخ بغداد، ج 13
- سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج 6.

 1 نظر

امام موسی کاظم (علیه السلام)

03 اردیبهشت 1396 توسط طاهره رفيعي

​

 با توجه به دوران حبس طولانی امام کاظم (ع) چگونه امامزادگان بسیاری منتسب به ایشان هستند؟

✅ امام کاظم(ع) چند سالی از عمر مبارکشان را در زندان بسر بردند که در مدت آن اختلاف است، برخی این مدت را چهار سال ذکر کرده اند.
بعنوان مثال به مطلبی از کتاب تاریخ قم در این رابطه اشاره می کنیم: هارون الرشید او را از مدینه ببرد و با او بود تا بكعبه و چون براه بصره باز گردید او را بنزدیك عیسى بن جعفر بن منصور باز داشت و پس از آن او را در روز بیستم شوال سنه تسع و سبعین و مائه ببغداد فرستاد و بنزدیك سندى بن شاهك محبوس كرد و روز جمعه پنج روز از ماه رجب گذشته سنه ثلث و ثمانین و مائه ببغداد وفات یافت پس از آنك چهار سال و چند ماه محبوس بود و عمر او پنجاه و چهار سال بوده است و بروایتى پنجاه و پنج سال و مدّت امامت او سى و پنج سال و چند ماه و قبر و تربت او بمقابر قریش است در جانب غربى بغداد.

در همین کتاب اولاد امام کاظم (علیه السلام) را این گونه ذکر می کند:
على الرّضا و ابراهیم و فضل و عبّاس و اسماعیل و احمد و محمد و عبد الله و عبید الله و حسن و حسین و جعفر و حمزه و هرون و داود و سلیمان و اسحق و قاسم و جعفر و ام فروه و ام ابیها و محمود [و] امامه و میمونه و علّیه و فاطمه و ام كلثوم و آمنه و و زینب و عبد الله و ام القسم و حكیمه و اسما و صرحه مادر ایشان ام ولد بوده است و عدد ایشان در شجره بیست و دو دختراند پس مجموع فرزندان او چهل نفس و وجوداند و از پسران او دوازده پسر را عقب بوده است و الله اعلم بالصواب.[۱]
مرحوم شیخ مفید نیز عداد فرزندان امام كاظم«علیه السلام» را ۳۷ نفر دانسته كه هیجده نفر آنان پسر و ۱۹ نفر دختر بوده‏اند. نامهای آنان از این قرار است.

پسران: حضرت علی بن موسی‏الرضا«علیه السلام»، ابراهیم، عبّاس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هرون، حسن، احمد، محمّد، حمزه، عبداللَّه، زید، حسین، فضل و سلیمان. و دختران: فاطمه كبری، فاطمه صغری، رقیه، حكیمه ام ابیها، رقیه صغری، كلثوم، ام جعفر، لبانه، زینب، خدیجه، علّیه، آمنه، حسنه، بریهه، ام‏سلمه و برخی دیگر.[۲]
بنابراین اولاً در مدت زندانی بودن آن حضرت اختلاف است و چهار سال هم گفته شده است و این مدت هر چند زمان کمی نیست اما اینگونه نبوده که ایشان بیشتر مدت عمر شریفشان را در زندان گذرانده باشند.ثانیاً با توجه به تعداد زیاد فرزندانی که برای ایشان در منابع ذکر شده است و با توجه به اینکه بسیاری از امام زادگان با چند واسطه به آن حضرت می رسند، وجود امام زادگان زیاد منتسب به آن حضرت مشکلی ایجاد نمی کند.
[۱]. تاریخ ‏قم، ص: ۱۹۹.

[۲]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏۲، ص: ۲۴۴.

 1 نظر

فتح خیبر

03 اردیبهشت 1396 توسط طاهره رفيعي

​


​

​

​​

 نظر دهید »

خدمت به ایران

28 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

✅پرسش:
این کلام درست است که: “به جرات ميتوان گفت.. حتي اسب کوروش بزرگ .ازجمع پيامبر ووامامان خلفاي عرب …بيشتر به سرزمين ايران خدمت نمود” ؟
🌺پاسخ:
برای بیان چنین مطلبی؛ جرات به کار نمی آید. بلکه باید عقل و دانش مورد استفاه قرار گیرد. 
🔹اول باید معلوم شود ملاک خدمت و مفید بودن چیست. و پاسخ این سوال در فهم هدف آفرینش و نقش و جایگاه انسان در دنیاست.
🔺اگر انسان آفریده شده بود که بخورد و بخوابد، اسب کوروش که هیچ، حتی مثال های بسیار پست تر از این هم برای تامین رضایت انسان ( که در واقع با این نگاه یک حیوان بیشتر نیست) کافی بود.
🔷اما اگر قرار است انسان به عالی ترین درجات کمال برسد و صفات خدایی را در خود متبلور کند، آنگاه نیاز به برنامه و راهنمایانی دارد که خود خداوند باید آن ها را مشخص نماید چون تنها کسی است که انسان را می شناسد و راه سعادت او را می داند.

📚هم چنین می توانید به مطالعه کتاب بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی بپردازید و ریشه پذیرش اسلام توسط ایرانیان را مورد مطالعه خود قرار دهید. 
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

 نظر دهید »

اخلاقی

27 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

‍
از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکنی؟؟؟

او در جواب گفت:

با جمعی نشسته ام که به من آزار نمیرسانند…

حسادت نمی کنند …

تهمت نمیزنند…

دروغ نمی گویند …

طعنه نمیزنند …

خیانت نمی کنند …

قضاوت نمی کنند …

چاپلوسی نمکنند …

و بالا تر از همه ی اینها اگر از پیششان بروم، پشت سرم بد گویی نمی کنند …

 1 نظر

ابراهیم فرزند پیامبر

26 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

 1 نظر

قبر حضرت زینب (سلام الله علیها)

25 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

 ​

☑️ با توجه به بازگشت حضرت زینب (سلام الله علیها) از شام به مدینه، چرا قبر ایشان در شام است؟

✅ چگونگی رحلت و محل دفن بدن مطهر حضرت زینب (س) روشن نیست. در مورد محل دفن پیکر مطهر آن حضرت سه قول وجود دارد:

۱ـ قبر حضرت در محلی به نام «راویه» در یک فرسخی دمشق می‌باشد، که الان به نام زینبیه معروف است. اینان بر این عقیده‌اند که چون در مدینه قحطی و تنگدستی شدیدی به وجود آمد و عبدالله جعفر( شوهر حضرت زینب) هرچه داشت، به دیگران بذل و بخشش کرد و دیگر چیزی برای کمک و احسان به دیگران نداشت، ناراحت و در رنج بود که همراه زینب از مدینه به شام رفت و در آن جا درگذشت.(۱)

۲ـ حضرت زینب در قاهره، پایتخت مصر، مدفون است. بقعه و بارگاه مجلّلی در همان جا به نام حضرت موجود است. اینان بر این باورند که چون حضرت زینب در مدینه مردم را علیه حکومت بنی امیه تحریک می‌کرد، یزید دستور داد که او را از مدینه تبعید نمایند. حضرت مصر را انتخاب کرد. حاکم مدینه او را همراه عدّه دیگری از زنان بنی هاشم به مصر فرستاد. وی همان جا از دنیا رفت. (۲)

۳ـ حضرت در قبرستان بقیع در مدینه مدفون است. اینان معتقدند که حضرت پس از ورود به مدینه از شام، همراه اهل بیت در همان جا زندگی کرد. در سال ۶۲ در مدینه درگذشت.(۳) محققانی چون سید محسن امین (نویسنده اعیان الشیعه) و محلاتی (نویسنده ریاحین الشریعه) و علامه بیرجندی (نویسنده کبریت احمر) همین دیدگاه اخیر را پذیرفته‌اند اما قبری که در شام است و معروف می‌باشد که متعلق به زینب کبری، دختر علی است، متعلق به ام کلثوم، همسر مسلم بن عقیل است که بعد از شهادت حضرت مسلم، با عبدالله جعفر ازدواج کرد یا مربوط به ام کلثوم صغرى یا یکی از زنان اهل بیت است که کنیه او ام کلثوم می‌باشد.(۴) اما کسی که در مصر است، زینب دختر یحیى(۵) نوه امام سجاد است، یا دختر حسن بن زید، از نوه‌های امام مجتبى(۶).

دکتر سید جعفر شهیدی، می‌نویسد:

«پایان زندگانی شیر زن کربلا روشن نیست. مسلّم است که زینب(س) پس از بازگشت از شام، مدتی دراز زنده نبود، چنان که مشهور است سال شصت و دوم از هجرت به جوار حق رفته است. در کجا؟ مدینه؟ دمشق؟ قاهره؟ هر یک از نویسندگان سیره برای درستی رأی خود، دلیلی و یا دلیل‌هایی آورده است… این زیارتگاه‌ها (شام و مصر) از مصادیق بیوتی است که نام خدا در آن ها به بزرگی یاد می‌شود و دوستداران اهل بیت یا خلوص نیّت فراوان، مراتب ارادت خود را به کسی که آن مزار به نام اوست، بیان می‌دارند و با پیغمبر خود و خانواده او تجدید عهد می‌کنند.»(۷)

تفاوتی ندارد که سرانجام سفر زینب(س) عقیله بنی هاشم، به دمشق بوده یا مصر. تفاوتی ندارد که خورشید کجا غروب کرده است. آنچه اهمیت دارد، شعاع آن آفتاب روشنی بخش است که در طول زمان غروب نمی‌کند.به او سلام می‌فرستیم.
پی‌نوشت‌ها:

۱. وسیلة الدارین، ص ۴۳۳؛ سید ابراهیم موسوی زنجانی، ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، تهران، اسلامیه، ج ۳، ص ۳۷.

۲. ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۳۴.

۳. اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ پنجم، تحقیق سید حسن امین، ج ۱۱، ص ۶۳.

۴. اعیان الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۸.

۵. همان، ص ۶۷.

۶. ریاحین الشریعه، ج ۳، ص۳۴ - ۳۶.

۷. زندگانی حضرت فاطمه(ع)، ص ۲۶۲.

 1 نظر

غیبت

21 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

آیت الله مجتهدى تهرانى :
🤔 تصمیم بگیرید #غیبت نکنید.یک کسی این همه خوبی دارد؛ چرا بدی هایش را می گویید؟ :|🤔
:roll: خودت مگر کامل و خوب هستی؟ 

بهتر است آدم ببیند خودش چه کاره است؟😍:|
❌خودت هزار بدی داری و نمی بینی. آن وقت عیب کس دیگر را می بینی.:’(
💠 رسول خدا (ص) می فرماید:《چرا انسان، خار را در چشم برادر دینی خود می بیند،اما شاخه را در چشم خود نمی بیند؟😒
:| شاخه در چشمش فرو رفته، نمی بیند،اما حالا یک خار کوچک را در چشم دیگری می بیند!🤔
🌀این کنایه از همان است که عیب کوچک مردم را می بینید و عیب بزرگ خود را نمی بینید…😭

 1 نظر

الگو

16 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد.از ایمان سخن نگو!

بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کند.

از عقیده برایش نگو!

بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد.

از عبادت برایش نگو!

بگذار آن را جلوی چشمش ببیند .

از اخلاق برایش نگو !

بگذار آن را از طریق مشاهده ی تو بپذیرد .

از تعهد برایش نگو !

بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند !
” الگوی زیبایی برای دیگران باش

 نظر دهید »

ربیبه

11 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

ربیبه يعني چي؟ فرموده بوديد که در مورد نوادگان پيامبر برخي از مورخين از جمله سيد جعفر مرتضي عاملي گفته اند زينب و رقيه و ام کلثوم هر سه از ربيبه هاي پيامبر بودند..

فرزنددختر ی را که زوجه از ازدواج قبلی داشته که بعد از ازدواج مجدد نسبت به همسرش محرم هست، ربیبه می گویند.
🔷یعنی اگر مردی با یک خانمی ازدواج کند که آن خانم قبلاً ازدواج کرده و دارای دختر باشد،این دختر بعنوان ربیبه با شوهر جدید این خانم و در واقع ناپدری خود محرم می باشد.
🖊البته در مورد زینب و رقیه و ام کلثوم یک قول قوی این است که این سه دختر دختران حضرت خدیجه نبودند ولی خواهرزاده های آن حضرت بودند که بعد از فوت والدینشان در خانه حضرت خدیجه زندگی می کردند و بعد از ازدواج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در اصطلاح بعنوان ربیبه رسول الله(صلی الله علیه و آله) شناخته می شوند و چون در خانه آن حضرت زندگی می کردند به اشتباه بعنوان دختران آن حضرت شناخته شدن

 نظر دهید »
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مهدویت۱۲

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخلاق
  • اعتقادی
  • اقتصادی
  • اهل بیت علیهم السلام
  • بدون موضوع
  • تاریخی
  • تربیتی
  • تفسیر
  • تقویت حافظه
  • حجاب
  • حدیث
  • دل نوشته
  • دوست یابی
  • راه سلوک
  • سبک زندگی
  • سلامت
  • سیاسی
  • شهدا
  • عبادی
  • فرهنگی
  • فضای مجازی
  • مناسبتی
  • مهدویت
  • نهج البلاغه
  • ولایت
  • پاسخ به شبهات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران

آمار

  • امروز: 9
  • دیروز: 94
  • 7 روز قبل: 1627
  • 1 ماه قبل: 4683
  • کل بازدیدها: 152744

رتبه