مهدویت۱۲

  • خانه 
  • گناه نکردن چگونه خوابیدن تفسیر انقلابی گری جایگاه علوم غیر دینی ترس از خدا محاسبه نفس اراستگی ریزش مو برکت 
  • تماس  
  • ورود 

حديث اول در جهاد با نفس

30 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

سكونى از حضرت ابى عبدالله الصادق ، عليه السلام ، حديث كند كه فرمود: همانا پيغمبر، صلى الله عليه و آله ، فرستاد لشكرى را. پس چون كه برگشتند فرمود: آفرين باد به گروهى كه به جاى آوردند جهاد كوچك را، و به جاى ماند بر آنها جهاد بزرگ . گفته شد اى پيغمبر خدا چيست جهاد بزرگ ؟ فرمود: جهاد نفس است .
شرحالسرية قطعة من الجيش . يقال :خير السرايا اربع مائة رجل .(40)باقى الفاظ روايت معلوم است .
بدان كه انسان اعجوبه اى است داراى دو نشئة و دو عالم : نشئه ظاهره ملكيه دنيويه كه آن بدن او است ؛ و نشئه باطنه غيبيه ملكوتيه كه از عالم ديگر است . و نفس او، كه از عالم غيب و ملكوت است ، داراى مقامات و درجاتى است كه به طريق كلى گاهى تقسيم كرده اند آن را به هفت قسمت ،(41)و گاهى به چهار قسمت ،(42)و گاهى به سه قسمت ،(43)و گاهى به دو قسمت .(44)و از براى هر يك از مقامات و درجات آن جنودى است رحمانى و عقلانى ، كه آن را جذب به ملكوت اعلى و دعوت به سعادت مى كنند، و جنودى است شيطانى و جهلانى كه آن را جذب به ملكوت سفلى و دعوت به شقاوت مى كنند. و هميشه بين اين دو لشكر جدال و نزاع است ، و انسان ميدان جنگ اين دو طايفه است : اگر جنود رحمانى غالب شد، انسان از اهل سعادت و رحمت است و در سلك ملائكه منخرط، و در زمره انبيا و اوليا و صالحين محشور است ، و اگر جنود شيطانى و لشكر جهل غالب آمد، انسان از اهل شقاوت و غضب است ، و در زمره شياطين و كفار و محرومين محشور است . و چون در اين اوراق بناى تفصيل نيست ، به بعضى مقامات نفس اشاره كرده و وجوه سعادت و شقاوت آن را اجمالا بيان نموده ، كيفيت جهاد نفس را در آن مقام بيان مى كنيم . ان شاءالله .

(1) بـراى حـفـظ احـاديـث از دسـتـبـرد مـفـتـريـان و جـاعـلان و جـلوگـيـرى از نـقـل آنـهـا تـوسـط راويـان نـا آشـنـا و نا اهل ، دانشمندان علم حديث از دير باز رسم دادن و گرفت اجازه روايت معمول داشته اند. مشايخ حديث هر كس را كه در علم و تقوى مى آزمـودنـد بـه او اجـازه روايـت مـى دادنـد. طـالبـان عـلم نـيـز بـراى كـسـب اعـتـبـار در نـقـل حـديـث بـه نـزد مشايخ اين علم مى رفته و از آنان حديث مى آموخته در خواست اجازه مى كـردنـد. اين سيره حسنه تا كنون كم و بيش ادامه دارد. اجازاتى كه مشايخ مى دادند مختلف بـود از جـمـله آنـهـا اجـازه كـتـبـى و شـفـاهـى بـود و دارنـده ايـن اجـازه در مـقـام نقل حديث مى گويد فلانى با اجازه كتبى يا شفاهى مرا چنين خبر داد. نظر به اين سـنـت اسـت كـه امـام (س ) در آغـاز، بـرخـى از سـلسـله اسناد خود را پشت بپشت تا محمد بن يعقوب كلينى (قدس الله اسرارهم ) نقل فرموده اند.
(2) شـيـخ مـحـمـد رضـا مـسـجـد شـاهـى ، مـتـوفـى بـه سـال 1362 ه . ق از شخصيتهاى بزرگ و رجال علمى اصفهان و از خاندان شيخ محمد تقى اصفهانى است . وى از شاگردان ميرزاى شيرازى و سيد محمد فشاركى و آخوند خراسانى و هـم مـبـاحـثـه و مـصـاحـب آيـة الله شـيخ عبدالكريم حائرى بوده است . شيخ از 1344 تا 1345 ه . ق در قـم به تدريس اشتغال داشت . پس از شهادت عموى خود، حاج آقا نورالله اصـفـهـانـى ، به اصفهان بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ساكن بود. وى مرجعيت شيعه داشـت و در اصـفـهـان حوزه درس وى تا پايان حياتش برقرار بود. جد ايشان ، شيخ محمد تـقـى اصـفـهـانـى ، مـتـوفى به سال 1248 ه . ق ، از فقهاى نامدار و از شاگردان وحيد بهبهانى بود. حوزه درس ايشان در شهر اصفهان بود و ميرزاى شيرازى و سيد حسن مدرس از شاگردان او بودند. تصنيف مشهور او: هداية المسترشدين . در شرح معالم الدين است .
(3) حـاج شـيـخ عـبـاس (1294، 1359 ه . ق .) از محدثان بزرگ شيعه در قرن 14 و از جـمله مشايخ روايت است كه امام خمينى (س ) از ايشان اجازه دريافت كرده اند. وى ساليانى دراز مـلازم عـلامه متبحر، ميرزا حسين نورى (ره ) بوده و در استنساخ و مقابله و تصنيف آثار مـيـرزا مـدد كـار وى بوده است . شيخ عباس مردى محقق و كثيرالتاءليف بود. سفينة البحار يـكـى از تـصـنـيـفـات اوسـت تـاليـف آن 27 سـال بـه طـول انـجـامـيـد. از آثـار اوسـت : مـفـاتـيـح الجـنـان ، مـنـتـهـى الامال ، تتمة المنتهى و فوائد رضويه .
(4) حـاج مـيرزا حسين بن محمد تقى نورى طبرسى (1254، 1320 ه . ق .) فقيه ، مفسر و در عـلم حـديـث كـم نـظـيـر و در عـلم رجـال مـبـرز بـود وى در نـشـر احـاديـث اهـل بـيـت سهم بزرگى داراست . او شاگردان شيخ العراقين ، شيخ مرتضى انصارى ، و مـيـرزاى شـيـرازى بـود و شـيخ اجازه بزرگان پس از خود است . حاج شيخ عباس قمى و آقا بزرگ تهرانى ، از شاگردان وى و از او اجازه دريافت كرده اند. از آثار اوست : مستدرك الوسائل ، مستدرك مزار البحار، النجم الثاقب ، لؤ لؤ و مرجان و تحفة الزائر.
(5) شـيـخ مـرتـضـى انـصـارى (1214، 1281 ه . ق ) مـلقـب بـه خـاتـم الفـقـهـاء و المـجـتهدين از نوادگان جابر بن عبدالله انصارى صحابى پيغمبر (ص ). وى يكى از نـوابـغ عـلم اصـول است و تحولى بزرگ در اين فن به وجود آورد. آراء و نظريات و آثـار وى تـا بـه امـروز هـمـچـنـان محل بحث و نظر و مورد توجه علماى بزرگ فقه است و شروح و حواشى بسيار بر آثار وى نگاشته شده است . برخى اساتيد وى عبارت اند از شـيـخ مـوسـى كـاشـف الغطاء شيخ على كاشف الغطاء ملا احمد نراقى و سيد محمد مجاهد. از مجلس درس او فقهايى بزرگ برخاسته اند كه از جمله آنهاست آخوند خراسانى ، ميرزاى شـيـرازى ، و مـيـرزا مـحـمـد آشـتـيـانـى . از مـهـمـتـريـن آثـار شـيـخ اسـت : رسائل ، مكاسب و طهارت .
(6) سـيـد مـحـسـن بـن عـبـدالكـريـم بـن عـلى بـن مـحـمـد حـسـيـنـى جـبـل عـامـلى ، مـلقـب بـه امـين (1282، 1371 ه . ق ) از اكابر علماى اماميه و مفاخر شـيـعـه اثـنـا عـشـريـه اسـت . وى دروس مـقـدمـاتـى را در زادگـاه خـود، جبل عامل ، گذراند، و سپس در نجف نزد آخوند خراسانى ، شريعت اصفهانى ، حاج آقا رضا هـمـدانـى ، و شـيـخ مـحـمـد طـه نـجـف ، و ديـگـر بـزرگـان بـه تـكـمـيـل عـلوم پـرداخـت . وى پـس از اتـمـام تـحـصـيـلات بـه جـبـل عـامـل بازگشت و به تحقيق و تاءليف و تدريس پرداخت . از او آثار علمى متعددى به جـاى مـانـده اسـت كـه مـهـمـتـرين آنها كتاب معروف اعيان الشيعه است . از اين كتاب چاپهاى مـتـعـددى در دست است . از آثار اوست : اساس الشريعة در فقه استدلالى ، الدرة البهيه ، المجالس السنية ، معدن الجواهر فى علوم الاوائل و الاواخر.
(7) مـحـمـد بن هاشم موسوى رضوى هندى (1242، 1323 ه . ق ) در هند به دنيا آمد و در نـجـف تـحصيل كرد و در همانجا وفات يافت . وى از شاگردان شيخ انصارى مى باشد. از آثار اوست : نظم اللئالى در رجال ، ارجوزه در فقه ، الاضواء المزبلة ، شرح شرايع ، تقريرات درس شيخ انصارى .
(8) سـيـد ابـوالقـاسـم حـسـيـنـى دهـكـردى مـتـوفـى بـه سـال 1353 ه . ق از شـاگردان ميرزا حسن شيرازى زين العابدين مازندرانى و ميرزا حسين نـورى اسـت . از آثـار اوسـت : حاشيه بر تفسير صافى ، حاشيه بر وافى ، حاشيه بر مكاسب والوسيلة فى السير و السلوك .
(9) مـحـمـد هاشم بن زين العابدين موسوى اصفهانى معروف به چهار سوقى (1235، 1318 ه . ق ) از فقهاى اماميه و برادر مؤ لف كتاب روضات الجنات مى بـاشـد. وى از شـاگـردان شـيـخ انـصـارى و از مشايخ اجازه سيد محمد كاظم يزدى و شيخ الشـريـعـه اصـفـهـانـى اسـت . از آثـار اوسـت : اسـتـصـحـاب ، اصول آل رسول ، حاشيه بر اسفار، حاشيه شرح لمعه ، حاشيه قوانين ، حاشيه معالم .
(10) احـمـد بـن مـحـمـد مـهـدى بـن ابـى ذر نـراقـى مـتـوفـى بـه سـال 1244 ه . ق . فـقـيـه و مـحـدث و در رجـال و ريـاضى و علوم عقلى استاد و به زهد و تـقـوى مـشـهـور بـود. بيشتر علوم را از محضر پدرش ملا محمد مهدى نراقى ، كه از نوادر روزگـار بـود، استفاده كرد. استادان ديگر وى سيد مهدى ، بحر العلوم و شيخ جعفر كاشف الغـطـاء بـودنـد. وى استاد شيخ انصارى و سيد محمد شفيع جاپلقى است . از آثار اوست : مـعـراج السـعـادة ، مـفـتـاح الاحـكـام ، عـوائد الايـام ، مـنـهـاج الوصول الى علم الاصول ، مستندالشيعه و ديوان شعر فارسى .
(11) سـيـد مـهـدى بـن مرتضى طباطبائى بروجردى (1154، 1212 ه . ق .) معروف به بـحـرالعـلوم از فـقـهـاى بـزرگ و عـرفـاى كـامل و صاحب كرامات و مورد احترام و تكريم خاص و عام بود. وى از معدود كسانى است كه در زمـان غـيبت كبرى بارها خدمت امام زمان (ع ) مشرف گرديده بود. سيد بحرالعلوم رياست عـلمـى و اجتماعى داشت و در حوزه درس او فقهاى بزرگى ، مانند شيخ جعفر كاشف الغطاء، سـيـد مـحـمـد جـواد عـاملى ، شيخ محمد تقى اصفهانى ، ملا احمد نراقى ، ابو على حائرى و شـيـخ اسد الله تسترى تربيت شده اند. معروفترين آثار وى مصابيح ، الدرة النجفية در فـقـه و كـتـاب رجـال اسـت . (12) مـحـمـد بـاقـر بـن مـحـمـد اكـمـل بـهـبـهـانـى (1116 يـا 1117، 1208 ه . ق .) مـعروف به وحيد و استاد كـل و آقا، فقيه ؛ اصولى و رجالى مشهور. او كربلا را مركز كار خود قرار داد و بـا تـربـيـت شـاگـردانـى زبـده و تـشكيل جلسات بحث و مناظره توانست به حاكميت اخـبـاريـهـا بـر فـقـه پـايـان دهـد. از مـعـروفـتـريـن شاگردان وى مى توان از سيد مهدى بحرالعلوم ، شيخ جعفر كاشف الغطاء، ميرزاى قمى (صاحب قوانين )، ملا محمد مهدى نراقى ، سـيـد عـلى طـباطبائى (صاحب رياض )، سيد مهدى شهرستانى ، سيد محمد باقر شفتى و سيد جواد عاملى (صاحب مفتاح الكرامة ) نام برد.
(13) مـلا محمد اكمل ، پدر محمد باقر بهبهانى ، در علم و تقوى معروف و از مشايخ اجازه بوده است .
(14) ملا محمد باقر بن محمد تقى مجلسى اصفهانى ، مشهور به علامه مجلسى (1037، 1111 ه . ق .) از علماى بزرگ شيعه و در علوم مختلف اسلامى بخصوص حديث متبحر بود. اسـاتـيـد وى پـدرش ، و شـيخ حر عاملى ، و سيد على خان شيرازى بوده اند؛ و شاگردان بسيارى ، از جمله ميرزا عبدالله افندى ، (مؤ لف رياض العلماء)، سيد نعمت الله جزايرى ، ملا صالح مازندرانى ، تربيت كرده است . او در جمع و نشر احاديث اماميه كوششى فراوان بـه كـار بـرده اسـت و بـيـش از 60 جـلد كـتاب به فارسى و عربى دارد. مهمترين اثر او بـحـارالانوار است . از آثار اوست : مرآة العقول در شرح كافى ، حيوة القلوب ، زادالمعاد، حق اليقين ، جلاءالعيون ، حلية المتقين و الاربعون حديثا.
(15) مـلا مـحـمـد تـقـى بـن مـقـصـود عـلى اصـفـهـانـى ، مـشـهـور بـه مـجـلسـى اول (1070 ه . ق .) فقيه ، محدث ، رجالى و مردى عابد و زاهد بوده است . و در نشر احاديث شيعه سهمى بسزا دارد. و از شاگردان شيخ بهائى و ملا عبدالله شوشترى است آثار او فـراوان اسـت كه مشهورترينش عبارت اند از: شرح زيارت جامعه ، روضة المتقين در شرح من لا يحضره الفقيه ، احياء الاحاديث در شرح تهذيب شيخ طوسى ، اربعون حديثا و حاشيه صحيفه سجاديه .
(16) شـيـخ بـهـاء الديـن مـحـمـد بن حسين بن عبدالصمد عاملى ، معروف به شيخ بهائى (953، 1030 ه . ق .) در عـلوم و فنون متعدد استاد و يگانه دوران بوده است . در زمان خود شيخ الاسلام اصفهان لقب گرفت . صدرالمتاءلهين ، ملا محمد تقى مجلسى ، محقق سبزوارى ، فاضل جواد، از شاگردان وى بوده اند از او آثار فراوانى در علوم مختلف بر جاى مانده كه از جمله آنهاست : جامع عباسى و حواشى بر قواعد شهيد در فقه ، اسطرلاب و تشريح الافـلاك در هـيـئت ، مـشـرق الشمسين ، حبل المتين ، شرح دعاء صباح ، شرح اربعين حديثا در حديث و دعا، و الفوائد الصمديه و اسرار البلاغة در ادب .
(17) شـيـخ حـسـيـن بن عبدالصمد عاملى (918، 984 ه . ق .) پدر شيخ بهائى ، وى به حارث بن عبدالله همدانى ، كه از خواص اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام بوده ، نسب مى رسـانـد. وى از شاگران شهيد ثانى و سيد حسن كركى است و استادى محقق و اديب و شاعر بـوده اسـت و شـاگـردان بـسيارى به درس ‍ وى حاضر مى شده اند. از آثار اوست : دراية الحديث ، اربعين و شرح القواعد.
(18) شيخ زين الدين بن شيخ نورالدين عاملى ، معروف به شهيد ثانى . (911، 966 ه . ق .) از بـزرگـان فـقـهـاى شـيـعـه و جـامع علوم مختلف و زاهد و عابد است . وى به مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت مسلط بوده و آنها را تدريس مى كرده است . از آثار اوست : شرح لمـعـه ، مسالك الافهام فى شرح شرائع الاسلام ، منية المريد فى آداب المفيد و المستفيد، اسرار الصلوة ، و كشف الريبه فى احكام الغيبة .
(19) شـيـخ عـلى بـن عبدالعالى ميسى كركى ، مشهور به محقق كركى و محقق ثـانـى (938 ه .ق .) فـقـيـه و اصـولى و از مـفـاخـر فـقهاى شيعه . وى در روزگار صـفـويـه بـه ايـران آمـد و در قـزويـن و اصـفـهـان حـوزه درس تشكيل داد و شاگردان بزرگى تربيت كرد كه از جمله آنهاست : شيخ على منشار، سيد امير اسـتـر آبادى و شيخ عبدالنبى جزايرى اثر مشهور او جامع المقاصد در شرح قواعد علامه حلى است .
(20) مـحـمـد بـن مـحـمـد بـن داود، مـؤ ذن عـامـلى جـزيـنـى ، پـسـر عـمـوى شـهـيـد اول ، دانشمندى فاضل و شاعر بود.
(21) شـيـخ ضـيـاء الديـن عـلى بـن مـحـمـد مـكـى ، پـسـر دوم شـهـيـد اول ، عـالمـى فـاضـل و محقق بوده است . شيخ محمد بن محمد بن داود مؤ ذن از او روايت كرده است .
(22) شـيـخ شـمـس الديـن مـحـمـد بـن مـكـى عـامـلى ، مـعـروف بـه شـهـيـد اول (734، 786 ه . ق .) از اعاظم فقهاى اماميه . در علوم مختلف استاد مسلم بوده است و در فـقـه او را امـام الفـقـه گفته اند. شهيد در خاندان علم و ادب پرورش يافت و فـرزندان او از ذكور و اناث همگى از علما و فقها بودند. شهيد از اساتيد بسيار استفادت جسته و از علماى فرق مختلف اسلامى اجازه دريافت كرده است . شاگردان مشهور وى عبارت انـد از: شـيـخ زيـن الدين على بن خازن ، شيخ عبدالعالى كركى ، شيخ حسن بن سليمان ، شـيـخ مـقـداد سـيـورى . از آثـار اوسـت : دروس ، ذكـرى ، بـيـان ، قواعد، اللمعة الدمشقية و الاربعون حديثا.
(23) فـخـرالمـحققين ، ابوطالب محمد بن الحسن (682، 771 ه .ق .) از بزرگان فقهاى امـاميه گفته اند در سن ده سالگى به درجه اجتهاد رسيد. از شاگردان پدرش علامه حلى اسـت و وارث عـلمـى او بـه شـمـار مـى رود.از شـاگـردان وى بـوده انـد: شـهـيـد اول ، سـيـد حـيدر آملى ، سيد تاج الدين ، و ظهيرالدين فرزندش ؛ از آثار اوست :الفوائد فى حل مشكلات القواعد، شرح مبادى الاصول و الكافية الوافية در علم كلام .
(24) آية الله شيخ جمال الدين حسن بن يوسف بن على بن مطهر حلى (648، 726 ه . ق )، فـقـيـه ، مـحـدث ، مـفـسـر مـتـكـلم ، اديـب ، جـامـع مـعـقـول و مـنـقـول و رئيس اماميه در زمان خود بوده و شهرت علامه از اختصاصات اوست . وى نـزد بـزرگـان شـيـعـه و سنى به كسب علم پرداخت . از جمله استادانش ‍ محقق حلى ، خواجه نـصـيـر الديـن طـوسـى و سـيد احمد بن طاووس و شيخ نجيب الدين بوده اند. خواجه نصير طـوسـى از درس فـقـه او اسـتـفاده كرده است . پسر وى ، فخر المحققين ، نيز از شاگردان پـدر بـوده اسـت . از آثـار اوست : تبصرة المتعلمين ، المختلف ، قواعد، تذكرة الفقهاء در فـقـه ؛ كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد در كلام ، الفين در اثبات امامت ، المختصر در رجال و تلخيص الكشاف در تفسير.
(25) شـيـخ ابـوالقـاسـم نـجـم الديـن جعفر بن حسن حلى (602، 676 ه . ق ) مشهور به محقق از فقهاى طراز اول تشيع است علامه حلى و برادر وى و سيد غياث الدين بن احـمـد بـن طـاووس از شاگردان اين فقيه نامى بوده اند. كتاب شرايع الاسلام وى از بدو تـاليف تا كنون مورد توجه فقها بوده و فقيه نامور، شيخ محمد حسن نجفى ، كتاب جواهر را در شرح آن نگاشته است . از آثار اوست : المعتبر فى شرح المختصر، مختصر النافع ، المعارج در اصول .
(26) سـيـد شـمـس الديـن ابـو عـلى فـخـار بـن مـعـد مـوسـوى حـلى (600 ه . ق ) فاضل و اديب و محدث و صاحب كتاب الرد على الذاهب الى تكفير ابى طالب .
(27) شـيـخ جـليـل ثـقـه ، ابـوالفـضـل شـاذان بـن جـبـرئيل قمى ، عالمى فاضل و فقيهى جليل القدر است . از اوست : ازاحة العلة فى معرفة القبلة و كتاب الفضائل .
(28) عـمـاد الديـن ابـو جـعفر محمد بن ابى القاسم طبرى ، فرزند ابوالقاسم على بن مـحـمـد آمـلى . از جـمـله تاليفات اوست : بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ، الفرج فى الاوقات و شرح مسائل الذريعة .
(29) ابـو عـلى حـسـن بـن مـحـمـد طوسى ، از فقيهان بزرگ شيعه و از شاگردان مشهور پـدرش ، شـيـخ طـوسـى ، اسـت . پـس از پـدر عهده دار تعليم شاگردان وى بود و طلاب بـسـيـار در مـحـضـرش بـه اسـتـفـاضـه پـرداخـتـنـد. طـوسـى تـا سـال 515 ه . ق مـى زيـسـتـه اسـت از آثـار اوسـت : المـرشـد الى سبيل التعبد، امالى و شرح نهاية الاحكام .
(30) ابو جعفر محمد بن حسن طوسى (385، 460 ه . ق )، ملقب به شيخ الطائفه از بزرگترين دانشمندان جهان اسلام است . طوسى رئيس ‍ فقيهان و متكلمان زمان خود بود و در ادب و رجال و تفسير و حديث نيز دستى قوى داشت . اساتيد او شيخ مفيد. سيد مرتضى ، ابـن غـضـائرى ، ابـن عـبـدون بـودنـد، شيخ صاحب دو كتاب مشهور حديث شيعه استبصار و تـهـذيـب اسـت كه از شمار كتب اربعه اماميه محسوب است . نهايه و خلاف در فقه از اوست . مبسوط نيز از ديگر آثار اوست كه در آن به تفريع كثيرى فروعات در فقه پرداخته است . از آثـار اوسـت : فـهـرسـت ، رجـال ، اخـتـيـار مـعـرفـة الرجـال ، عـدة الاصول ، الغيبه ، التبيان فى تفسير القرآن ، تلخيص الشافى ، مصباح المـتـهـجـد. شـيـخ طـوسـى پـس از آتـش سـوزى كـتـابـخـانـه اش (در سال 448 ه . ق ) از بغداد به نجف اشرف هجرت كرد و حوزه علميه نجف را بنيان نهاد.
(31) شـيـخ ابـو عـبـدالله مـحـمـد بن نعمان (336 يا 413 ه . ق ) ملقب به مفيد و ابـن معلم از كبار فقها و متكلمان و محدثان شيعه . در زمان خود رياست علمى بغداد را به عهده داشت . او مورد عنايت و توجه حضرت ولى عصر (عج ) بود و در دو نامه كه از آن حـضـرت بـه عـنوان وى صادر گرديده حضرت او را با تعبيرات اءخ سديد و شـيـخ مـفـيـد و ولى رشـيـد، و ولى مخلص و ناصر حق و داعـى الى الحـق خـطاب فرموده اند. شيخ مفيد در محضر دانشمندان شيعه و سنى و زيـدى ، هـمچون جعفر بن محمد قولويه ، شيخ صدوق ، ابن جنيد، اسكافى و على بن ابى الجـيـش بلخى به تكميل تحصيلات پرداخت . سيد مرتضى علم الهدى ، سيد رضى ، شيخ طـوسـى ، نـجـاشـى ، كراجكى و سالار بن عبدالعزيز از مشهورترين شاگردان وى بوده انـد. حـدود دويـسـت اثر كوچك و بزرگ از او به جاى مانده است كه معروفترين آنها عبارت است از: ارشاد، اختصاص ، اوائل المقالات ، امالى و مقنعه .
(32) مـحـمـد بـن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى ، مكنى به ابو جعفر، معروف بـه ابـن بـابـويـه و صـدوق (381 ه . ق ) از بـزرگان علماى اماميه و مـشـايـخ حـديـث و فـقـهـاى شـيـعـه . ولادت وى در غـيـبـت صـغـرى و بـه دعـاى امـام زمـان عـجـل الله تـعـالى فرجه واقع شد. وى از پدر خود، على بن بابويه ، محمد بن حسن بن وليد و جعفر بن محمد قولويه روايت كرده است و شيخ مفيد، و ابن شاذان ، غضائرى ، شيخ ابـو جعفر محمد دوريستى از او روايت كرده اند. تاءليفاتش را حدود سيصد نوشته اند كه مـعـروفـتـريـن آنـهـا عـبـارت اسـت از: مـن لا يـحـضـره الفـقـيـه ، اكـمـال الديـن و اتـمـام النـعـمـة ، الخصال ، التوحيد، عيون اخبار الرضا، الامالى ، معانى الاخـبـار، عـلل الشـرايـع ، هـدايـة و مـقـنـع . مـرقـد وى در شـهـر رى زيـارتـگـاه دوسـتـان اهل بيت است .
(33) ابـوالقـاسـم جـعـفـر بـن محمد بن قولويه قمى (368 ه . ق .) از محدثان و فقهاى بزرگ شيعه در قرن چهارم هجرى . او از كلينى و ابن عقده و على بن بابويه قمى (پدر شـيـخ صـدوق ) روايـت كـرده اسـت و شـيـخ مفيد و نجاشى و ديگران از وى روايت كرده اند. تاءليفاتى در فقه و حديث دارد كه كامل الزيارات مشهورترين آنهاست .
(34) محمد بن يعقوب بن اسحق كلينى رازى ، معروف به ثقة الاسلام (328 يا 329 ه . ق .) از بـزرگـان مـحـدثـان شـيـعـه و شـيـخ مـشـايـخ اهـل حـديـث اسـت و در ايـن علم سر آمد همگنان خود در تاريخ به شمار مى رود. او بتقريب از چـهـل تـن حـديـث آمـوخـت و بـسـيـارى از بزرگان ، مانند جعفر بن محمد قولويه ، هارون بن موسى تلعكبرى از او حديث نقل كرده اند. كلينى اولين مؤ لف از مولفان كتب اربعه شيعه اسـت كـه بـه سـاليـان دراز كـتـاب عـظـيـم كـافـى را در سـه بـخـش اصـول و فـروع و روضـه گـرد آورد. از اوسـت : كـتـاب الرجال ، رسائل الائمه ، كتاب رد بر قرامطه و كتاب تعبير رؤ يا.
(35) عـلى بـن ابـراهـيـم بـن هـاشـم قـمـى . مـحـدث ، مـفـسـر و فـقـيـه اواخـر قرن سوم و اوايـل قـرن چـهارم هجرى و از مشايخ كلينى . تاءليفات فراوانى منسوب به او است مانند كـتـاب مـناقب ، قرب الاسناد، كتاب الشرايع ، كتاب مغازى ، كتاب الانبياء و تفسير قرآن . مدفن وى در قم است .
(36) ابـراهيم بن هاشم قمى ، از اصحاب امام جواد عليه السلام . از اصحاب ائمه عليه السـلام بـسـيار روايت كرده است . گفته اند او اولين كس بود كه احاديث كوفيان را در قم نشر داد. كتاب نوادر و قضاياى امير المؤ منين از آثار اوست .
(37) حـسـيـن بـن يـزيـد نـوفـلى ، شـاعـر و اديـب نـزيـل رى . شـيـخ طوسى در رجال خود او را از اصحاب امام هشتم عليه السلام بر شمرده است . وى در رى وفات يافت .
(38) اسـمـاعـيـل بـن ابـى زياد سكونى از عامه بوده و از امام صادق عليه السلام روايت كـرده اسـت . شـيـخ طـوسـى در عـدة الاصـول مـى نـويـسـد عـلمـاى امـامـيـه بـه روايـات او عمل كرده اند. (ج 1، ص 38).
(39) فروع كافى ، ج 5، ص 12 كتاب جهاد، باب وجوه جهاد حديث 3.
(40) سريه نام بخشى از سپاه است . و گفته شده كه بهترين سريه ها آن است كـه 400 نـفـر بـاشـد. از امـام صـادق عـليـه السـلام نـيـز نـقـل شـده اسـت : خـيـرالسـرايـا اربـعـمـاة . وسائل الشيعه ، ج 11، ص 103 كتاب الجهاد، باب 54، حديث 1.
(41) حاج ملا هادى سبزوارى اطوار هفتگانه نفس را در حاشيه اسفار (ج 7 ص 36) به اين ترتيب شمرده است : نفس ، قلب ، عقل ، روح ، سر، خفى ، اخفى . مرحوم شاه آبادى در كتاب الانـسـان و الفـطـره مرتبه عقل را پيش از قلب مى داند. ولى صدرالمتاءلهين چنين شمارش كـرده اسـت : طـبـع ، نفس ، قلب ، عقل ، روح ، سر، خفى . و مرتبه اخفى را نياورده و طبع را افزوده است . اسفار ج 7، ص 36.
(42) بـراى عـقـل انـسـان چـهـار مـرحـله بـر شـمـرده انـد: عـقـل هـيـولانـى ، عـقـل بـالمـلكة ، عقل بالفعل ، عقل بالمستفاد، شواهد الربوبية ص 202، 207. و همچنين صدرالمتاءلهين نفس انسان را به سر و علن و هر يك از اين دو را به ظاهر و بـاطـن تـقـسـيم مى كند كه مى تواند چهار مرحله براى نفس محسوب شود. اسفار، ج 7، ص 36.
(43) بـو عـلى سـيـنـا قـواى نـفـس را در تـقـسـيم اولى به سه مرتبه نفس نباتى ، نفس حـيـوانـى ، نـفـس انـسـانى تقسيم مى كند. و تقسيم سه گانه ديگر ناظر به مراتب ملك و بـرزخ و عـقـل مـى بـاشـد. و امـام (س ) در شـرح هـمـيـن حـديـث براى نفس سه مقام و مرتبه قـائل شـده انـد كـه مقام اول مقام ملك و ظاهر و دنياى نفس ‍ است و مقام دوم باطن و ملكوت نفس اسـت و مقام سوم را در پايان شرح حديث مود اشاره قرار داده و بدون شرح گذارده اند كه همان مقام عقل است چنانكه در شرح حديث 24 اربعين آورده اند.
(44) تـقـسـيـم دو مرتبه اشاره است به تقسيم نفس به ظاهر و باطن و يا تعابير ديگر مثل سر و علن ، ملك و ملكوت ، دنيا و آخرت .

 1 نظر

آشنايى با عارف بزرگوار آية اللّه قاضى قدس سره

30 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

​

16–آشنايى با عارف بزرگوار آية الله قاضى قدس سره

پس از ملاقات با رفيق شفيق جناب آقاى نجابت به حرم مطهر حضرت ابا عبد الله عليه السلام مشرف شدم و در آن محل استجابت دعا به غوث زمان و كهف انام و خليفه ى رحمان، امام انس و جان، ملجأ درماندگان و پناه مستضعفان و قاصم جباران و نابود كننده ى جهل و كافران، مهدى صاحب زمان - عليه صلوات الله الملك المنان - متوسل شده، با عبارات ساده و عاميانه چنين عرض كردم: آقا! امام زمان! من مى دانم كه شما زنده ايد، صدايم را مى شنويد و مى توانيد جواب حقير را بدهيد، به من بفهمانيد كه آيا بايد مانند ساير طلاب فقط درس بخوانم يا هدف و راه ديگرى نيز هست، و چنانچه راهى ديگر هست بنده را هدايت فرماييد.

همان شب در عالم رؤيا ديدم در مدخل مهمان خانه ى بزرگى ايستاده، آقاى نجابت هم سمت راست حقير مى باشد. در اين هنگام از داخل مهمان خانه سيدى به طرف ما آمده، همين كه به ما رسيد خطاب به آقاى نجابت كرده، فرمود: آشيخ چه طورى؟ ايشان گفت: الحمد لله بد نيستم. آن سيد فرمود: ما كه تمام بيست و چهار ساعت با مولا خوشيم! و بعد نگاهى به حقير افكنده، به وى فرمودند: ايشان را مواظب باش. در اين حال از خواب بيدار شدم.

پس از ملاقات با آقاى نجابت خواب خود را نقل كرده، نشانه هايى را كه از آن سيد در نظر داشتم بيان نمودم. و با اينكه قبلاً او را نديده و اسمى از ايشان نشنيده بودم فرمود: كسى كه شما او را در خواب ديده ايد عارف بزرگوار جناب آية الله حاج ميرزا على آقا قاضى هستند و شما حتما بايد ملاقات ايشان را دريابيد. سپس ملاقات حقير را در نجف اشرف وعده فرمود.

پس از چندى به نجف اشرف - على مشرّفها آلاف التحية و السلام - مشرف شده، شب را در مدرسه ى صدر مهمان جناب شيخ شدم. و در همان شب در عالم رؤيا مجددا ديدم كه بنده با آقاى نجابت در يك ايوان كوچك مقابل شخصى نشسته ايم و هر سه نفر با لباس ارتشى و داراى درجه ى سرهنگى هستيم، امّا سِمت ها فرق دارد. آن آقايى كه خدمت شان هستيم شاه و حقير طبق رسوم شاهانه ى قديم وزير دست راست و جناب شيخ وزير دست چپ اوست. و در عين حال كه مى ديدم حقير از آداب و رسوم جنگ اطلاعى ندارم و وزير دست چپ تا حدودى از اين امور با اطلاع مى باشد، لكن شاه مى خواهد مرا براى جنگ بفرستد. بنده از وضع خود شرمنده بوده، با خود مى گفتم: چگونه سمت من از وزير دست چپ بالاتر است در حالى كه اطلاعات او را ندارم! شاه نيز دستورات جنگ را به او مى داد كه ايشان به من بگويد. دستورات صادر گرديد و حقير مشغول جنگ شده، در همين حال از خواب بيدار شدم.

خواب را به جناب شيخ نگفتم و زيارت آن مرد بزرگ قدس سره همان روز نصيب گرديد. ابتدا متوجه خوابم نبودم، امّا لحظاتى بعد متوجه شدم كه وضع ايوان و جلوس ما درست به همان صورتى است كه در خواب ديده بودم و دستوراتى هم به شيخ فرمودند كه به بنده بگويد.

در وقت ملاقات نسبت به آن عالم ربانى حالاتى به من دست داد؛ همين كه نگاهم به ايشان افتاد متوجه شدم مانند چنين سيدى تا كنون نديده ام و در خيالم گذشت كه ايشان امام زمان مى باشند! بعد با خود گفتم: اسم شريف و نسب بزرگوار امام - عجل الله فرجه - معلوم است و با اسم و نسب اين آقا تناسبى ندارد. سپس با خود گفتم: لابد نايب خاص آن حضرت هستند. باز هم ديدم درست نيست؛ زيرا طبق دستور امام عليه السلام بعد از نواب اربعه - رضوان الله تعالى عليهم - تا روز ظهور نايب خاصى براى آن حضرت نيست؛ لذا متحير ماندم كه براى ايشان چه مقامى معتقد باشم، چون ايشان را مانند ساير علما نمى ديدم و امتياز آشكارى در درون خود براى ايشان مى يافتم.

ناچار به اين مقدار قانع شدم كه ايشان با امام زمان ارتباط باطنى دارند و از اين عقيده نتوانستم بگذرم.

در حالى كه من در اين افكار بودم ايشان با شيخ در حال عتاب بوده و با تندى مى فرمودند: سواد چيز خوبى است! فهم و ادب خوب است! و از اين قبيل مطالب. امّا علت اين گونه عتاب ها معلوم نبود، لكن بعد كه خود شيخ فرمود معلوم شد به اين جهت بوده كه در وقت وارد شدن به منزل و تشرف به خدمت ايشان شيخ از بنده جلوتر راه مى رفته است؛ زيرا جناب قاضى - اعلى الله مقامه الشريف - نسبت به خاندان و ذريه ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله احترام زيادى قائل بودند.

به هر حال، پس از خطاب و عتاب، شيخ عرض كرد: آقا! ايشان آمده اند از شما دستور العملى بگيرند. ايشان نگاهى به بنده افكنده، فرمودند: به اين زودى! و ساكت شدند.

با اين كلام انقلاب عجيبى در درون حقير به وجود آمد، به طورى كه گويا با خود حرف مى زدم و مى گفتم: «به اين زودى» يعنى چه؟ مگر به طرف خداى متعال رفتن وقت مى خواهد؟ هر وقت حركت كنى زود نيست! اينها چه مى گويند؟ اينها از امام عليه السلام فيض مى گيرند من هم مى روم از خود آن حضرت دستور مى گيرم و ديگر با اينها كارى ندارم.

بعد از لحظاتى مجددا به بنده نگاهى كرده، فرمودند: من با اينكه كسى را كه مجتهد نباشد نمى پذيرم، امّا شما را استثناءً بدون استخاره و استشاره مى پذيرم و فعلاً چند دستورى مى دهم تا ببينم چه مى شود. و دستوراتى چند لطف فرمودند.

بعدا خوابى را كه ديده بودم براى جناب شيخ تعريف كردم. طبق گفته ى شيخ ايشان خواب را براى آقاى قاضى قدس سره نقل كرده بود و آن جناب فرموده بودند: درست است، عالم مثال را ديده است. شيخ پرسيده بود: يعنى ايشان هنوز هيچ كار نكرده، از من بالاتر است؟ جناب قاضى فرموده بودند: بلى، ايشان سيد است.

امّا بنده با اينكه از ايشان خيلى خوشم آمده بود، لكن از شنيدن عبارت «به اين زودى» كأنّ ايشان را رفيق راه خود نديدم و مطلوب خود را آنجا نيافتم؛ زيرا مطلوب درونى بنده عشق و محبت خداى متعال بود و اينجا از مجاهده و رياضت صحبت مى شد.

آنگاه از خدمت ايشان برخاسته، بيرون آمدم، در حالى كه خيلى منقلب بودم. از نجف اشرف به قصد تشرف به مسجد كوفه رفته، از آنجا با پاى برهنه به سوى مسجد سهله كه در آنجا طبق نقل، عده ى زيادى به شرف ملاقات حضرت بقية الله - روحى له الفداء - نايل گشته اند حركت كردم و حال تضرع و ابتهال عجيبى داشتم.

گر چه در آن وقت توجه نداشتم، ولى بعدا معلوم شد كه اين انقلاب و التجاء در اثر ملاقات آن عارف سبحانى و عالم ربانى بوده است؛ زيرا ملاقات خاصان الهى و شيعيان علوى حتى اگر از روى معرفت هم نباشد فوزى عظيم و سعادتى بس بزرگ است. و چه بسا مقصود از روايات در مورد طلب اتقيا و كوشش نمودن در ملاقات با آنها - ولو عمر انسان در اين راه به آخر برسد - ملاقات با چنين اشخاصى باشد يا لااقل، اينان از نمونه ها و مصاديق آن روايات باشند. چنان كه امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«… و اطلب مؤاخاة الاتقياء و لو فى ظلمات الارض و إن أفنيت عمرك فى طلبهم…» [1]

به هر حال، در مسجد سهله تضرع نموده، گر چه به شرف ملاقات نايل نگشتم؛ زيرا در آن وقت اصلاً آمادگى نداشتم، امّا اين خانواده - سلام الله عليهم - كسى را از در خانه ى خود محروم نمى كنند و همين قدر كه خداى متعال توفيق تمسك و توسل به آن بزرگواران را عطا فرمود، هر كسى را به قدر لياقت او بهره مند مى كنند و به قول بعضى از برادران معاصر: اگر تشنه بود سيرابش مى كنند و الاّ او را تشنگى مى بخشند. فثبّتنى الله ابدا ما حييتُ على موالاتكم و محبتكم و دينكم.

در مراجعت از مسجد سهله وارد مسجد كوفه شده، در مقام آدم صفى الله يعنى جايى كه آدم ابو البشر توبه اش قبول درگاه اله قرار گرفت به نماز ايستادم و حالت توجه خاصى در نماز پيدا كرده، چنان لذتى از آن نماز بردم كه مدت ها از تصور آن ملتذ مى شدم و به بركت امام عصر - ارواحنا له الفداء - متوجه شدم كه اين، يكى از عنايات خفيه ى آن ملجأ انام و كهف زمان بوده است.

توفيق زيارت آن عارف ربانى جناب حاج ميرزا على آقا قاضى قدس سره نيز تنها يك بار ديگر در مرض فوت آن مرحوم در حالى كه علما و اخيار اطرافش را گرفته، ايشان در حال نزع بودند نصيب شد. البته خود آن مرحوم طبق گفته ى آقاى نجابت از حقير تفقد فرموده، مكرر از ايشان مى پرسيده اند: آن سيد كجا رفت؟ او را بياور، از ما نرنجيده باشد!

پس از ملاقات با جناب قاضى- اعلى الله مقامه - حالات مختلفى داشتم. ضمن درس و بحث گاهى تفكر در امورات گذشته ى خود مى كردم.

شبى اعمال زمان جاهليت خود را به ياد آورده، متوجه شدم كه اكثر آنها طبق رضاى الهى نبوده، مع ذلك حالت گريه و زارى در خود نمى ديدم. از طرفى متذكر حالات بعضى از انبيا عليهم السلام شدم كه براى يك ترك اولى مدت ها انابه و زارى مى كردند، با خود گفتم: من كه گناهان مسلمى دارم چرا به حال خود گريه نمى كنم و اشكى از من جارى نمى شود؟! اين واقعا بدبختى بزرگى است!

از تصور اينكه چرا چنين حالى دارم در باطن خود، حالت رقتى نسبت به خويش يافته و در نتيجه گريه ام گرفت.

همان شب در عالم رؤيا ديدم: عده اى در يك محل مجتمع شده، از شراكت صحبت مى كنند و هر كس شريك خود را معرفى مى كند. در اين ميان از حقير سؤال شد: تو با چه كسى مشاركت كرده اى؟ بنده بلافاصله گفتم: من با دين محمد صلى الله عليه و آله شريك شده ام. ناگهان منادى ندا كرد: حضرت رسول صلى الله عليه و آلهتشريف مى آورند. پس در ميان جمعيت نگاه كرده، شخصى را در لباس روحانيت ديدم كه عمامه ى سفيدى بر سر داشته، به اندازه ى يك سر و گردن از آن جمعيت بلندتر بود. در آن وقت حالت خجلت و شرمندگى عجيبى بر من عارض شد كه نمى توان وصف نمود. آنگاه از كثرت خجلت و انكسار، خود را بر زمين افكنده، در حالى كه خود را بر زمين مى كشيدم به طرف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهرفتم. ايشان در عين حال كه ابروها را در هم كشيده بودند با نظر رقت و شفقت به بنده نگاه مى كردند. و در همان حال از خواب بيدار شدم.

[1]- بحار الانوار، ج 71، ص 282، ح 3

 نظر دهید »

دل پاک و عمل صالح

30 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

📝آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) : 
❤️ “دلتــ پاڪ باشه” ❤️
🔷 بعضی ها ميگن: ‌ بابا دلتــ پاڪ باشد!

➖ جوابــ از قـرآن:

آنڪس ڪه تو را خلق ڪرده استــ ، اگر فقط دل پاڪ ڪافی بود فقط میگفتــ آمنوا]

در حالیڪه گفته :

[آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات]

یعنی هم دلتــ پاڪ باشد ، هم ڪارتــ درستــ باشد .:roll:
🔷 اگر تخمه ڪدو را بشڪنی و مغزش را بڪاری سبز نمی شود .

پوستش را هم بڪاری سبز نمی‌شود . مغز و پوستــ باید با هم باشد .
✅ هم دل …

✅هم عمل …

 نظر دهید »

قضاوت کردن

30 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

💖 داستان کوتاه پند آموز 💖 👌

💭 ﺷﺒﻲ “ﺳﻠﻄﺎﻥ” ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ مےکرد ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛

ﺑﻪ ﺭییس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ مردم و ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ .
💭 ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ بودند که مردی را ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ مےﺸﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،

” ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ” ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ

 ﻭﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ .
💭 ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟

مردم ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ، 

” ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ ” ﻭ “ﺯﻧﺎﮐﺎﺭ ” ﺑﻮﺩ! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ

 ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ.
💭 ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ(خطاب به جنازه همسرش) ﮔﻔﺖ :

ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ ! 

ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ !!….

ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ” ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ” ﻭ ﺍﺯ “ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ” ﻫﺴﺘﯽ !
💭 “ﺳﻠﻄﺎﻥ ” ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ :

ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !! 

ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ . 

ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔت:
💭 ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ می توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : «ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ “ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ ” ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ

 ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ !
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !! 
💭 ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !!

ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ: ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻭﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ” ﻏﺴﻞ ” ﻭ ” ﮐﻔﻨﺖ ” ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ . 
💭 ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ ” ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ” ﻫﺴﺘﻢ . ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ …ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ “ﺳﻠﻄﺎﻥ ” ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ “ﻋﻠﻤﺎ ” ﻭ ” ﻣﺸﺎﯾﺦ ” ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ !!…
ﺧـﺪﺍﻭﻧـﺪﺍ ❣

ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀ ﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ ” ﺣﺴﻦﻇﻦ ” ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ…..
«ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ

ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ 

ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ»
🌱"ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ ره”

 نظر دهید »

ارتباط در فضای مجازی

30 فروردین 1396 توسط طاهره رفيعي

​

​

​

​

​

​

​

​

​

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
  • ...
  • 62
  • ...
  • 63
  • 64
  • 65
  • ...
  • 238
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مهدویت۱۲

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخلاق
  • اعتقادی
  • اقتصادی
  • اهل بیت علیهم السلام
  • بدون موضوع
  • تاریخی
  • تربیتی
  • تفسیر
  • تقویت حافظه
  • حجاب
  • حدیث
  • دل نوشته
  • دوست یابی
  • راه سلوک
  • سبک زندگی
  • سلامت
  • سیاسی
  • شهدا
  • عبادی
  • فرهنگی
  • فضای مجازی
  • مناسبتی
  • مهدویت
  • نهج البلاغه
  • ولایت
  • پاسخ به شبهات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران

آمار

  • امروز: 38
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 10519
  • 1 ماه قبل: 12578
  • کل بازدیدها: 183620

رتبه